برادران عباسی اعتبار محله بودند | چرا به این هشت برادر هفتکچلون میگفتند؟
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۶۶۴۵۲
همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: داستان ما از محله باغ فردوس در خیابان مولوی شروع میشود. باید برگردیم به حدود ١٠٠ سال پیش، زمانی که در هر محله تهران یک لوطی نامدار وجود داشت که همه هم و غمش هوای مردم و مظلومان را داشتن بود. برادران عباسی برای محله باغ فردوس مولوی مصداق این سخن بودند. محمد، مهدی، عباس، صفر، شعبان، غلامعلی، احمد و امیر.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
هفتکچلون عزت محله باغ فردوس بودند و همسایهداری و خانوادهدوستی مرامشان. پدر هفتکچلون، «مهدی حاج عباسی»، در تهران، محله امجدیه، اواخر عصر قاجار آسیاب داشت. یک نانوایی هم در باغ فردوس داشت که بعد شد ٢ تا. چون وضع مالی خوبی داشت به مردم نیازمند کمک زیادی میکرد. سرپرستی ٣٠ بچه یتیم را به عهده گرفته بود. همسرش هم که میشود مادر این هشت برادر، زنی باسواد بود و به دختران و زنان تا اوایل دوره پهلوی درس قرآن میداد. خاندان عباسی بعدها به قهوهخانهداری مشغول شدند. حاج مهدی پسران خود را کاری بار آورد و باخدا و بااخلاق. هشت برادر یک ماه سخت کار کردند تا خرج درمان یک کودک سرطانی را بدهند. شاید به نصیحت پدر گوش داده بودند که میگفت : «هوای مردم را داشته باشید... اگر همسایهای آمد و پول غذا نداشت به او غذای کافی بدهید، حتی اگر قرار بود همه غذای غذاخوریمان را به فقرا بدهید، این کار را بکنید!»
برادران عباسی ورزشکار بودند و سفرهداربرادران عباسی موهای پرپشتی داشتند و کچل نبودند، ولی چون هفت برادر، غیر از برادر بزرگتر، در نوجوانی و جوانی موهای خودشان را از ته میزدند، به هفتکچلون معروف شدند. رستورانشان را هم برادران عباسی نامیدند، اما باز عامه از لفظ هفتکچلون برای نام بردن از آن رستوران استفاده میکردند. پهلوان «مسعود آیینهچی»، قهرمان اسبق سنگ و کباده و میانداری کشور، که از خدا ۷۲سال عمر گرفته، میگوید : «خاندان عباسی همگی ورزشکار و سفرهدار بودند و غذاخوریشان محل رفتوآمد لوطیها و پهلوانان بود. روبهروی کوچه باغ فردوس، ایستگاه سعادت، بغل مسجد، زورخانه نیروی شادی وجود داشت که این پهلوانان اگر قرار بود ورزش کنند یا کار خیری انجام دهند یا مراسم گلریزان برای آزادی زندانی بگیرند، به این زورخانه میرفتند. »
حسابوکتاب تو با من استشهاب حاجیعباسی، فرزند پهلوان احمد، خاطرهای به نقل از پدرش تعریف میکند: «هر کسی نام هفتکچلون حاجیعباسی را در بازار میبرد برایش اعتبار میشد. یکی از جوانان محله میخواست کار و کاسبی راه بیندازد، ولی سرمایه کافی نداشت. به همین دلیل تصمیم میگیرد از یک بازاری جنس را اعتباری بخرد و بعد از فروش جنس پول را برگرداند. آن بازاری شناختی از آن فرد نداشت که به او جنس بدهد. او هم فقط به آن بازاری گفته بود که بچهمحل هفتکچلون است. آن بازاری هم تا اسم برادران حاجیعباسی میآید، هرچه آن جوان برای کاسبی لازم داشت به او میدهد. تا اینکه بعد از گذشت چند سال که پول آن بازاری را نمیدهد، مالباخته به مغازه پدرم میآید. وقتی مشخصات آن مرد را میدهد و ماجرا را برای پدرم تعریف میکند، حاج احمد که آن جوان را میشناخت، میگوید "این فردی که مشخصاتش را دادی بچهمحل من است. حکما وقتی اسم من را آورده پناهی نداشته. حسابوکتاب تو الان با من است". آن وقت حاجاحمد در گاو صندوق را باز میکند و حدود ٧هزار تومان در سال ١٣٤٩ به آن بازاری میدهد.»
بعد از چند وقت پدرم آن جوان را در محله میبیند و صدایش میکند. قبل از اینکه پدرم حرفی بزند آن جوان اشک از چشمانش راه میافتد و میگوید "هرچه درآوردم خرج بیماری مادرم کردم." وقتی پدرم متوجه وضعش میشود، به آن جوان پول میدهد تا کار و کاسبیاش را دوباره راه بیندازد. حاجاحمد در ازای این پول فقط یک خواسته از جوان داشت: اگر صاحب ثروت و اعتبار شد، بچهمحلهایش را بهکار مشغول کند. آن جوان بعدها یکی از خیران شد.»
شهاب حاجیعباسی به خانوادهدوستی پدر هم اشاره میکند و میگوید: «پدرم در خانه با مادر، مهربان و با ما دوست بود. او میگفت : هرچه دارم از دعای مادرم است. باورتان نمیشود! مردی که ٢متر قد داشت و دور بازویش ٦٠ سانتیمتر بود، خم میشد و پای مادرش را میبوسید. »
از بین برادران عباسی برادر سوم، «حاجمحمد»، هیئت ابوالفضلیهای باغ فردوس را تاسیس کرد که یکی از قدیمیترین هیئتهای عزاداری جنوب تهران است. بیشتر افراد اسم و رسمدار محله مولوی به این هیئت میآمدند. داستان برپایی این هیئت هم مفصل است. سال ١٣١٨ محمد تصمیم خود را برای برپایی هیئت به برادرانش اعلام میکند و به این ترتیب بیرق هیئت ابوالفضلیهای باغ فردوس توسط برادران دوخته میشود؛ نشانهای که جوانان بسیاری را جذب هیئت کرده و میکند. خانه پدریشان هم شد حسینیه ابوالفضلیهای برادران عباسی. این هیئت برای اجرای مراسم عزاداری خود از واعظان معروف بسیاری بهره برده است. آیتالله «ملکی»، آیتالله «سید علینقی تهرانی» و... از واعظان این هیئت بودند.
مرحوم کافی هم تا قبل از راهاندازی مهدیه تهران در این هیئت سخنرانی داشت. «شاهحسین بهاری»، حاج «حسن گودرزی» و حاج «حسن لواسانی» هم در ایام جوانی جلسات این هیئت را با قرائت قرآن آغاز میکردند. هیئت ابوالفضلیهای برادران عباسی تعدادی از خانوادههای نیازمند را با اعطای مقرری ماهانه تحت پوشش قرار میدهند. حسینیه ٢ بار در سال به آسایشگاه عامالمنفعه تبدیل میشود و هر بار به مدت ٣ روز میزبان بیماران روحی است که از سوی آسایشگاهها برای زیارت به مشهد مقدس اعزامی میشوند.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: پول محله همشهری آنلاین همشهری محله شهرداری زورخانه عشق تهران ورزش شهر پایتخت خانواده برادران عباسی حاجی عباسی هفت کچلون هشت برادر باغ فردوس آن بازاری آن جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۶۶۴۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خواهرکشی ناموسی در مشهد | قتل زن ۲۳ ساله به دست برادر ۱۷ ساله
به گزارش همشهری آنلاین، صبح روز پنجشنبه گذشته (۶ اردیبهشت) جسد زن جوانی روی تخت کالبدشکافی قرار گرفت که برای تعیین علت مرگ از بیمارستان طالقانی به پزشکی قانونی مشهد انتقال یافته بود. با آنکه آثار اقدامات درمانی خاصی روی جسد دیده نمیشد و احتمال مرگ زن ۲۳ ساله قبل از انتقال به بیمارستان وجود داشت، خانواده وی در حالی که مدعی بودند او به مرگ طبیعی جان باخته است، اصرار داشتند زودتر جسد را برای خاکسپاری تحویل بگیرند.
در همین حال دکتر رضازاده (رئیس سالن تشریح پزشکی قانونی) که به ماجرای مرگ این زن جوان مشکوک شده بود، برای بررسیهای دقیقتر در روند کالبدشکافی وارد سالن تشریح شد، اما هنوز کادر پزشکی مشغول فراهم آوردن مقدمات کالبد شکافی بودند که ناگهان رئیس سالن تشریح براساس تجربیات پزشکی خود رگههایی از جنایت را زیر گلوی زن جوان مشاهده کرد چراکه آثار بسیار ظریفی از انسداد راه تنفسی بر این فرضیه جنایی مهر تایید میزد.
لحظاتی بعد پزشک قانونی در تماس تلفنی با قاضی ویژه قتل عمد مشهد از وقوع جنایتی هولناک خبر داد که آثار انکارناپذیر آن روی تخت کالبدشکافی نمایان شده بود. بنابراین، طولی نکشید که قاضی دکتر صادق صفری به همراه گروهی از افسران کارآزموده پلیس آگاهی عازم سالن تشریح پزشکی قانونی شد و بدین ترتیب جلسه تحلیل و کارشناسی این ماجرای تکاندهنده در گوشهای از اتاق پزشکی قانونی برگزار شد.
در همین حال قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، با توجه به اصرارهای پدر ساجده برای تحویل جسد، تردیدی نداشت جنایتی خانوادگی رخ داده است و در یک دستور محرمانه از کارآگاهان خواست پدر ساجده را با دقت زیر نظر بگیرند و در صورت نیاز او را بازداشت کنند.
این اقدامات قضایی در حالی آغاز شد که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی و سرپرست گروه کارآگاهان) فرضیه وقوع جنایت در یک اصطبل روستایی را مطرح کرد و با اشاره به وجود یک پر کاه ریز و ذرهای پشگل گوسفند روی لباسهای مقتول، به واکاوی فرضیه جنایی مذکور پرداخت.
دقایقی بعد پدر ساجده در گوشهای خلوت از ساختمان پزشکی قانونی زیر رگبار سوالات انحرافی و تخصصی قرار گرفت و ناگهان پرده از ماجرای جنایی هولناکی برداشت که توسط پسر ۱۷ سالهاش رقم خورده بود.
پدر مقتول گفت: دخترم مدتی قبل از همسرش طلاق گرفت اما حرفهای مردم و تهمتهای آنان درباره رفتارهای دخترم پایانی نداشت به گونهای که حتی دوستان پسرم او را به خاطر رفتارهای خواهرش تحقیر میکردند. به همین دلیل پسرم که حنظله نام دارد، عصبانی شده و خواهرش را در اصطبل ویلایی که در آن سرایدار هستیم به قتل رسانده است.
وی ادامه داد: البته من از ماجرا اطلاعی نداشتم. پسرم با من تماس گرفت و مرگ خواهرش را خبر داد. من هم سراسیمه خودم را به اصطبل رساندم و چون کاری از دستم ساخته نبود، پیکر بیجان او را به بیمارستان بردم، ولی چون ترسیدم این ماجرا لو برود قتل دخترم را پنهان کردم.
به دنبال اعترافات این مرد میانسال، بیدرنگ گروهی از کارآگاهان با هدایت مستقیم رئیس دایره قتل عمد آگاهی مشهد عازم روستای کورده در حاشیه جاده آسیایی مشهد - چناران شدند و نوجوان ۱۷ ساله را در حالی دستگیر کردند که کنار ویلای محل جنایت نشسته و غرق در افکار خود بود.
این نوجوان ۱۷ ساله پس از انتقال به مشهد لب به اعتراف گشود و انگیزه خود از ارتکاب قتل در اصطبل ویلای زیبا را سرزنشها و حقارتهایی دانست که از سوی برخی افراد به خاطر رفتارهای خارج از عرف خواهرش بیان میشد.
حنظله در بیان چگونگی قتل به قاضی دکتر صفری گفت: وقتی خواهرم وارد اصطبل ویلا شد، من هم درون اصطبل رفتم و در حالی که دستم را دور گردن او حلقه میزدم درباره رفتارهای نامتعارفش پرسیدم که جواب سربالا داد. من هم او را برای جلوگیری از بدنامی خفه کردم و بعد با پدرم تماس گرفتم.
تحقیقات بیشتر درباره این حکایت عجیب جنایی در حالی زیر نظر سروان منفرد (افسر پرونده) ادامه دارد که مقام قضایی از تلاشهای گسترده و به کارگیری تجربیات ارزنده پلیسی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) و دقت نظر علمی دکتر رضازاده قدردانی کرد.
کد خبر 847338 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران